هنر تصمیم گیری بزرگترین هنر است!!!
همه ما هر روز تصمیماتی میگیریم که از نظر درجه اهمیت با یکدیگر متفاوتاند، بنابراین این ایده که «تصمیم گیری میتواند هنر بهنسبت پیچیدهای باشد»، ممکن است در ابتدا عجیب به نظر برسد؛ با این حال، مطالعات نشان دادهاند که در تصمیم گیری، بیشتر مردم ضعیفتر از حد تصورشان عمل میکنند! رسیدن به درک روشنی درمورد تعریف تصمیم گیری، میتواند به تصمیمگیریهای بهتری منجر شود.
تصمیم گیری چیست؟
تصمیم گیری، شناسایی و انتخاب گزینه های جایگزین، بر اساس ارزشها و ترجیحات فرد تصمیمگیرنده است؛ تصمیم گیری دلالت بر این دارد که گزینههای جایگزین دیگری نیز باید در نظر گرفته شوند و در چنین حالتی میخواهیم تا حد امکان بسیاری از این گزینهها را شناسایی کنیم و موردی را انتخاب کنیم که ۲ ویژگی را شامل شود: ۱)بیشترین احتمال موفقیت یا اثربخشی را داشته باشد؛ ۲)به بهترین وجه با اهداف، خواستهها، سبک زندگی و ارزشها متناسب باشد.
جریان تصمیم گیری
تصور غلط رایج درمورد تصمیم گیری این است که تصمیماتی که گرفته میشوند، از یکدیگر جدا هستند: اطلاعات را جمع و گزینههای دیگری را کشف میکنید، سپس بدون توجه به اتفاقاتی که قبلا رخ دادهاند، گزینهای را انتخاب میکنید.
واقعیت این است که هر تصمیمی در چارچوب تصمیمات دیگری گرفته میشود. «جریان تصمیم گیری»، اصطلاح رایجی است که برای توضیح این مورد استفاده میشود. بسیاری از تصمیمات، پیرامون یک تصمیم معین گرفته میشوند. بسیاری از تصمیمگیریهای قبلی، به تصمیمات کنونی منجر شدهاند که آنها را ممکن و محدود میکنند؛ بسیاری از تصمیمات آینده نیز از این اصل پیروی میکنند.
روشی دیگر برای توصیف این وضعیت این است که اکثر تصمیمات، نتیجه انتخاب گروهی از گزینههای ازپیشتعیینشده هستند که توسط تصمیمات قبلی، اکنون در دسترس ما هستند؛ تصمیمات قبلی، گزینههای خاصی را فعال یا عملیاتی میکنند و سایر موارد را غیرفعال یا اجرانشدنی؛
بهعنوان مثال، زمانی که شما تصمیم به انتقام از بازار میگیرید ، بسیاری از تصمیمات قبلی شما فعال میشود. و تصمیم کنونی شما با تصمیمات گذشته ی شما نظیر عصبی شدن حین رانندگی محدود شده است.
بنابراین نتیجه میگیریم که هر تصمیمی از تصمیمات قبلی خود پیروی میکند، مانع تصمیمگیریهای دیگری میشود و بسیاری از تصمیمات آینده را ممکن میکند.
ما همواره در طول زندگانی خود، با موقعیت هایی مواجه می شویم که ناچار به تصمیم گیری هستیم. اما همانند بسیاری از مسائل دیگر، عدم آگاهی سبب میشود که گاه تصمیم درست را اتخاذ کنیم و اغلب در تصمیمهای خود دچار اشتباه شویم. در ادامه به تشریح بخشهایی از مغز میپردازیم که در فرایند تصمیمگیری نقش مهمی ایفا میکنند.
از نگاه تکامل سه بخش برای مغز میتوان نام برد:
ساقه مغز
سیستم لیمبیک (Limbic)
قسمت Neo-Cortex
در ساقه مغز اعمال حیاتی ما کنترل میشود. هیجانات و احساسات به سیستم Limbic مربوط میشود؛ این بخش از مغز به طور ناخودآگاه و نیمهخودآگاه عمل میکند و به عبارتی غرایز انسان در سیستم Limbic هدایت میشود. احساسهایی از قبیل لذت و پاداش در این ناحیه از مغز، تعریف میشوند. و در نهایت تفکر متعالی انسانی به ناحیه Neo-Cortex اختصاص دارد. این نواحی در مسیر تکامل، به مرور در جانوران به تکامل رسیده تا بدین صورت در انسان تجلی پیدا کرده است. پر واضح است که تفاوت بین انسان و سایر موجودات در ناحیه سوم و یا همان قسمت Neo-Cortex معنا پیدا می کند.
تصمیم گیری شامل سه مرحله است:
جمعآوری گزینه
بررسی گزینه
انتخاب نهایی
در مرحله دوم و سوم، برای یک تصمیم گیری درست، نیاز به تجزیهوتحلیل دقیق و مناسب، کاملا مشخص است. اتفاقی که بر خلاف تصور ما، اغلب مواقع رخ نمیدهد. ذهن ما توسط ناحیه Limbic از پدیدههای گوناگون، الگو و کلیشه میسازد. هنگام رویارویی با پدیده ها، آنها را به سرعت به جزئیات سازنده پدیده، تجزیه نمیکند بلکه با الگوهای تعریفشده در خود، مقایسه میکند. چرایی این مسئله، ریشه در تاریخ دارد. انسان برای حفظ بقای خود در طول تاریخ و محیط زیست، نیاز به الگوسازی داشته است تا در مواقع خطر که نمیتوان پدیدهها را دقیق و ریز بررسی کرد، بهسرعت توانایی تصمیم گیری داشته باشد. اما چنین فرایند تصمیم گیری برای یک انسان بدوی بسیار مفید است نه برای انسان در روزگار مدرن؛ چرا که الگوسازی از پدیدهها باعث میشود که تجزیه و تحلیل مناسبی نداشته باشیم.
پس چگونه باید تجزیه و تحلیل کرد؟ !
مرحله دوم تصمیم گیری، یا همان بررسی گزینه ها به چه شکل باید صورت بگیرد؟!
ناحیه Neo-Cortex میتواند بر این نوع عملکرد استوار بر الگوها، غلبه کند و تجزیه و تحلیل پدیده ها را انجام دهد. اما این قسمت از مغز، ظرفیت محدودی دارد. و با خستگی، عصبانیت و به عبارت کلی، از دست رفتن کنترل، ظرفیت خود را از دست میدهد و ذهن دوباره بر اساس الگوها عمل می کند. ما برای یک تصمیم گیری مناسب باید از فعالیت این قسمت از مغز بهرهمند باشیم.
و اما مرحله انتخاب نهایی. ما وقتی چیزی را انتخاب میکنیم که آن را ارزشمند بدانیم.
اما چه چیزی ارزشمند است؟ چیزی که به ما احساس خوشی، راحتی، لذت و به عبارتی احساس پاداش بدهد.
پس انتخاب ما منتهی به معیار پاداش خواهد بود. مرکز سیستم پاداش در ذهن ما در قست Limbic قرار دارد. از همین رو، بسیاری از تصمیمهایی که می گیریم، بر خلاف تصور، کاملا تحت تأثیر ضمیر ناخودآگاه و احساسات ماست. به همین دلیل در بسیاری از موارد حتی در صورتی که توانایی تجزیه و تحلیل دقیق موضوع را داشته باشیم، پس از تجزیه و تحلیل و اطمینان از درست بودن یک گزینه، نمیتوانیم آن راانتخاب کنیم. زیرا که برای آن در ذهن ما پاداشی تعریف نشده است. پس یاد بگیریم که در صورت تجزیه و تحلیل دقیق و درک برتری یک گزینه، نیاز است تا برای آن در ذهن خود پاداش تعریف کنیم واحساس های لذت بخش را به آن متصل نماییم. حتی هنگام فکر به آن در محیط های مطبوع و مورد تمایل خویش باشیم.
اساسا تصمیم گیری بدون احساس و هیجان بیمعناست؛ مهم شیوه برخورد با سیستم هیجانات و احساسهای مغز است.
حالا نکته ای که حائز اهمیت است اینه که، این جابجایی اطلاعات بین بخش های مختلف مغز زمان بر است. پژوهشگران آلمانی در بررسی های خود کشف کردند که مغز 10 ثانیه پیش از آنکه فرد از تصمیمی آگاه شود این تصمیم را اتخاذ می کند.این محققان در بررسیهای خود برای 14 داوطلب تصویربرداری مغزی را در مدت انجام فعالیتی که از آنها خواسته شده بود انجام دهند تجویز کردند. این آزمایش مربوط به تصمیم گیری در مورد انتخاب یک شیء با علامت زدن با دست راست یا چپ بود.
همزمان روی صفحه نمایشگر رایانه جریانی از حروف با سرعت هر نیم ثانیه نشان داده می شدند و داوطلبان باید حروف حاضر در نمایشگر را در لحظه تصمیم گیری خود با دست چپ یا راست علامت می زدند.
براساس گزارش نیوساینتیست، محققان آلمانی با بررسی این اطلاعات کشف کردند که اولین علائم مغزی که از کورتکس جلو قطبی روی دستگاه تصویربرداری با رزونانس مغناطیسی مشخص می شد حتی 7 ثانیه پیش از عمل ضربه زدن داوطلبان قابل مشاهده بود. از آنجا که تکنیکهای تصویربرداری با رزونانس مغناطیسی با 3 ثانیه تاخیر عمل می کنند این محققان احتمال دادند که حداکثر 10 ثانیه میان تصمیمی که مغز اتخاذ می کند و آگاهی فرد از اتخاذ آن تصمیم فاصله است و در این فاصله مغز جلوتر از فرد قرار می گیرد.
پس با وجود تمام این توضیحات، زمانی که تصمیم به اسکلپ در مارکت میگیریم باید حتما به این موارد توجه کنیم. در واقع چالش اصلی معامله گران در تایم فریم های کوتاه مدت، همین ساختار مغزی هست که معامله گران به آن هیچ توجهی ندارند.
دیدگاههای بازدیدکنندگان
اسماعیل
عالی مثله همیشه. تشکر
459 روز پیش ارسال پاسخMrkashki
قربونت برم اسماعیل جان خواهش میکنم عزیزم.
457 روز پیش ارسال پاسخفرشید فهمیده
عالی بود استاد خدا قوت.🙏🙏
453 روز پیش ارسال پاسخMrkashki
قربونت برم فرشیدجان خواهش میکنم عزیزم.
452 روز پیش ارسال پاسخSharaM
عالی استاد واقعا نباید از مغزی که ۳۰ سال بهش بی توجهی کردیم الان انتظار داشته باشیم در تایم پایین اینقدر سریع عمل کنه و این یعنی اگاهی
451 روز پیش ارسال پاسخوقتی متوجه باشیم دیگه از این ذهن خسته تا وقتی یکی دو سال نرفته باشگاه انتظار نداریم وزنه به این بزرگی رو بلند کنه و خود این موضوع باعث میشه دیگه هزار تا فکر به یراغمون نیاد که بگه تو نمیتونی تو بلد نیستی و هزار تا فکر اشتباه دیگه بلکه تو هنوز اماده نیستی باید تمرین کنی
ارادت
Mrkashki
شهرام جان سلام عزیزم. ای جانم گل بر فرمایشت چقدر زیبا فرمودی و واقعا همینه که میفرمایی...
447 روز پیش ارسال پاسخ